خوش كرد ياوري
فلكت
روز داوري
تا شكر چون كني و چه
شكرانه
اوري
انكس كه اوفتاد"
گرفت دست
گو بر تو باد تا
غم افتادگان خوري
در كوي عشق
شوكت شاهي نمي خرند
اقرار بندگي كن و اظهار چاكري
ساقي
بمژگاني عيش از در دراي
تا يكدم از دلم
غم دنيا
بدر بري
در شاهراه جاه و بزرگي خطر بسيست
ان به كزين گريوه سبكبار بگذري
سلطان و فكر لشكر و سوداي تاج و گنج
درويش
و
امن خاطر و كنج
قلندري
يك حرف صوفيانه بگويم:
اجازتست؟
اي نور ديده
صلح به از جنگ وداوري
نيل مراد
بر حسب فكر و همتست
از شاه نذر خير و ز توفيق
ياوري
حافظ
حافظ غبار فقر و قناعت ز رخ مشوي
كاين خاك
بهتر از عمل كيمياگري
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر